جدول جو
جدول جو

معنی خط پیشانی - جستجوی لغت در جدول جو

خط پیشانی
(خَطْ طِ)
خطوطی که در پیشانی آدمی است. کنایه از سرنوشت و رقم تقدیر می باشد:
سرنوشت خود توان خواند از خط پیشانیش
مد ابرو شاه بیت مطلع انوار کیست.
دانش (از آنندراج).
بندگی را در ره خدمت ز بس شایسته ام
میشود داغ غلامی خط پیشانی مرا.
کلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سخت پیشانی
تصویر سخت پیشانی
سرسخت، دلیر، بی باک
فرهنگ فارسی عمید
(خَطْ طِ پِ نَ / نِ)
نام خطها که در جام جم بوده، ولی در غیر جام هم مستعمل است. (از آنندراج) :
بزم عشرت می گذارد بس که بی جانان مرا
حلقۀ مار است پنداری خط پیمانه ام.
تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَطْ طِ)
خط شکسته پرزشت ناخوان مخصوص میرزایان دفتر ایران. (آنندراج). خط شکستۀ اهل دفتر. (غیاث اللغات) :
عمرها مشق جنون هر کس چون مجنون نکرد
از خط دیوانی زنجیر سر بیرون نکرد.
صائب (از آنندراج).
ز پیچ و تاب نگر وصف خط جانان را
درین بیاض نوشتم بخط دیوانی.
وحید (آنندراج).
ز بس حال چمن درهم شد از افسون گیسویت
خط سنبل بصورت خط دیوانی است پنداری.
تأثیر (از آنندراج).
بیاد شمع رایت بی تامل کودک اعمی
تواند خواند بر لوح عطارد خط دیوانی.
طالب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ)
آنکه پیشانی زیبا دارد، آنکه طالع خوش دارد. خوش اقبال. خوب طالع
لغت نامه دهخدا
(سَ)
کسی که در غایت جرأت و بی باکی باشد. (آنندراج). شجاعت و دلیری. (مجموعۀ مترادفات ص 222) ، سمج. مبرم. پررو:
جگرم خون شد از پریشانی
آه از این جان سخت پیشانی.
اوحدی.
ببردشیخ را به مهمانی
با مریدان سخت پیشانی.
اوحدی.
این چه ابروی سخت پیشانی است
وین چه لبهای نرم گفتار است.
صائب
لغت نامه دهخدا
(مَهْ)
آنکه پیشانی وی مانند ماه تابان و درخشان باشد، اسبی که در پیشانی وی سپیدی باشد، نیک اختر. خجسته فال. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خط دیوانی
تصویر خط دیوانی
دبیره دیوانی دبیره ای شکسته و ناخوانا راز دبیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخت پیشانی
تصویر سخت پیشانی
بی باک دلیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخت پیشانی
تصویر سخت پیشانی
بی باک
فرهنگ فارسی معین